Saturday, May 25, 2002

گربه ها و آبريزگاه ها - قسمت سوم :


يکی يکی بابا ! به هر دوتون ميرسه !

�کر بد نکنيد ... دنبال ماهيند ، ماهی !

Friday, May 24, 2002

کار چرم ، اثر دست هنرمند تگزاسی " شرلی رابينسون " !


سفارش بدهيد !


Thursday, May 23, 2002

کاغذ هم کاغذهای با دست و پا !




داستان کاغذ توالت بی نام !
کاغذهای آبريزگاه را حي� و ميل می کنی ؟! يک کاغذی برات بگذارم که صد تا تروريست از توش در بياد ! ... حالا جرأت داری باز بيا اينجا �رش کاغذی پهن کن !





Tuesday, May 21, 2002

بالاخره معلوم شد مامان اين بچه کی بود ؟!

عروس رفته دستمال بپيچه !
ما �قط يک روز نبوديم ها ! ببين چه به روز اين آبريزگاه آوردند !



مامان اين بچه کيه ؟!



بياين ببرين بچه هاتونو !

آقا ، آدم پول نداشته باشه تو آبريزگاه هم راهش نمی دهند ! ... ديشب خورده بودم به خنسی ، نتونستم وارد آبريزگاه بشم ؛ اگر اومديد ديديد دستمالها تموم شده ، حوله ها عوض نشده ، زمينها شسته نشده ، ... ببخشيد ديگه !

Sunday, May 19, 2002

امروز يک ن�ر از وزارت بهداشت اومده بود برای نظارت بر وضع آبريزگاه ! جدی ميگم ! تو کنتور ديدمش ! خدا را شکر تازه آبريزگاه را ص�ا داده بوديم !





تا ايراد نگر�ته اند ، اينها را بگذاريم اينجا ، �ردا نيايند در آبريزگاه را تخته کنند !